گزارشی از سخنرانی دکتر محمد رضا بهشتی

 

وضعیت آموزش فلسفه در ایران امروز


زمستان سال گذشته دکتر محمدرضا بهشتی، استاد گروه فلسفه دانشگاه تهران در سومین نشست از سلسله نشست های ”فلسفه و ایران امروز“ با موضوع ”وضعیت آموزش فلسفه در ایران امروز“ در تالار کمال  دانشکده ادبیات به ایراد سخنرانی پرداخت.

وی در آغاز سخنرانی خود متذکر شد: قصد من در این سخنرانی در وهله ی اول طرح مسئله و سپس توصیفی از وضعیت موجود آموزش فلسفه در ایران است. آموزش فلسفه در ایران در دو حوزه: 1. مدارس سنتی (حوزه های علمیه) و 2. دانشگاه ها صورت می گیرد. در مدارس سنتی معمولاً به آموزش فلسفه اسلامی پرداخته می شود، و در دانشگاه نیز در دو دانشکده ادبیات و علوم انسانی و دانشکده الهیات فلسفه آموزش داده می شود. در دانشکده های الهیات، گرایش فلسفه اسلامی و در دانشکده های ادبیات نیز فلسفه غرب بیشتر مورد توجه است. روی سخن من در این سخنرانی بیشتر معطوف به دانشکده ادبیات و آموزش فلسفه غرب است.

وی در ادامه افزود: یکی ازمسائلی که در آموزش فلسفه، به ویژه فلسفه غرب با آن مواجه می شویم ابهامی است که در هدف گذاری وجود دارد. یعنی هدف از آموزش فلسفه چندان روشن نیست. ما در گروه های فلسفه غرب به دنبال چه چیزی هستیم؟ آیا قصدمان آموزش به کسانی است که می خواهند بعدها به تدریس فلسفه بپردازند؟ اگر هدف از آموزش فلسفه این باشد باید بگویم که برنامه آموزشی موجود چنین هدفی را برآورده نمی کند. کسانی که با این برنامه آموزشی آموزش می بینند به هیچ وجه فرصت تجربه آموزشی تدریس را پیدا نمی کنند. در برنامه آموزشی موجود هیچ بخشی وجود ندارد که به بعد آموزشی فلسفه بپردازد. در بسیاری از کشورهای دنیا فرد به صرف داشتن تحصیلات و تخصص در رشته ای، اجازه تدریس حتا در رشته ی تخصصی خود را ندارد. خلاء چنین چیزی در کشور ما کاملاً مشهود است. ما با روش های آموزشی به معنای اعم و روش های آموزش فلسفه به معنای اخص آشنا نیستیم.

دکتر بهشتی ادامه داد: اگر منظور از آموزش فلسفه، پرورش نیروهای پژوهشی باشد، باز هم برنامه ی آموزشی ما در چنین جهتی قرار ندارد. در هیچ یک از مقاطع تحصیلی، آموزشی برای پژوهش و تحقیق وجود ندارد. یکی از ملزومات پژوهش و تحقیق منبع یابی و تکنیک های پژوهشی است که ما با هیچ یک از آن ها آشنایی نداریم. البته این مشکلات مختص دوران دانشگاه نیست بلکه در دوران آموزشی پیش از دانشگاه نیز این نقیصه وجود دارد. اما آن چه که باید به آن توجه نمود این است که متأسفانه ما در دوران دانشجویی نیز به جای دانشجویی دانش آموزی می کنیم. در فلسفه معاصر رهیافت های مختلفی در طرح مسایل فلسفی وجود دارد. رهیافت هایی مانند: رهیافت تحلیلی به معنای عام که در درون خود اقسام مختلفی دارد؛ رهیافت هرمنوتیک به معنای عام، که باز هم در درون خود دارای اقسام زیادی است؛ رهیافت پدیدارشناسی؛ و... البته در چند دهه اخیر از ادغام بعضی از این رهیافت ها با یکدیگر، رهیافت های جدیدی نیز به وجود آمده است که ما با هیچ یک از آن ها آشنا نیستیم.            

وی تصریح کرد: در خود برنامه ی آموزشی نیز مشکلاتی داریم. رشته ی ما مانند سایر رشته های تحصیلی، در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا با نظام ترمی ـ واحدی رو به رو است. هر چند که این نظام توانایی هایی دارد، اما محدودیت های آن نیز قابل ملاحظه است. برای من مکرراً پیش آمده که می خواهم محتوای یک درس را در طی یک ترم بیان کنم، اما این نظام چنین فرصتی را نمی دهد، حتا مجالی برای طرح مسئله وجود ندارد.

دکتر بهشتی تعهدات استادان در این برنامه آموزشی ـ حتا حداقل آن ـ را موجب کاسته شدن کیفیت آموزش دانسته و گفت: در هر ترم بر یک یا حداکثر دو موضوع می توان تمرکز کرد اما وضعیت فعلی به گونه ای است که استاد در چند موضوع مختلف به تدریس می پردازد و طبیعی است که با وجود تعداد ساعات و موضوعات تدریس نمی تواند مطالب درسی را در حد مقبول و سطح بالایی برای دانشجویان ارائه کند.

یکی دیگر از مشکلات موجود در این نظام آموزشی این است که برای هر درسی عنوان مشخصی تعیین شده است و این موجب محدودیت استاد می شود. اگر استاد بخواهد طبق عناوین مشخص شده تدریس کند کمتر پیش می آید که مسئله جدیدی طرح کند و این امر خود موجب رکود و یا بهتر بگویم افول آموزش می شود.

وجود چنین وضعیتی شور و نشاط را از دانشجو و استاد می گیرد. در این نظام آموزشی استاد عملاً به کار خود متکی است، یعنی وی دارای دستیاری نیست که بتواند به وی کمک کند. هر چند که در برنامه آموزشی چنین چیزی پیش بینی شده است، اما عملاً چنین امری در ساماندهی موجود وجود ندارد.

در ارایه ی مطالب درسی روش های مختلفی وجود دارد از جمله این که یک موضوع را چند استاد به طور همزمان در یک کلاس تدریس می کنند، یعنی به جای این که کلاس درس دارای یک استاد و تعدادی دانشجو باشد تعداد استادان نیز بیش از یک نفر است.

دکتر بهشتی در بخش دیگری از سخنرانی خود به محتوای آموزشی پرداخت و گفت: در نگاه اول می توان پی برد که در گروه های فلسفه غرب به موضوعات فلسفی به صورت تاریخی نگاه می شود، یعنی به جای پرداختن به موضوع و مسایل فلسفی، به تاریخ آن ها می پردازند. حتا در این روش نیز به اندیشه های فیلسوفان به صورت مستقیم رجوع نمی شود، یعنی در درس های تاریخ فلسفه به آثار خود فیلسوفان مورد بحث پرداخته نمی شود، بلکه به سخنانی که در مورد این فیلسوفان و آثارشان گفته شده اکتفا می شود. برای مثال ممکن است ما مطالب زیادی درباره کانت و اندیشه های او بخوانیم اما حتی یک بار هم به آثار کانت رجوع نمی کنیم.


قیل و قال، نشریه ی گروه فلسفه دانشگاه تهران، شماره ۲، سه شنبه ۳ آذر ۸۳