گروه فلسفه دانشگاه تهران به یک «فصلنامه» اکتفا کرده است
در اسارت کلاس ها
محمد نجفی: گروه فلسفه ی دانشگاه تهران به اعتراف بسیاری از اساتید و دانشجویانی که گروه های فلسفه ی دیگرِ دانشگاهی در ایران را دیده اند بهترین گروه فلسفه ی دانشگاه های ایران است اما نگاهی هر چند گذرا به کارنامه ی چند ساله ی اخیر گروه، این واقعیت را نمایان می کند که این گروه به تنها چیزی که بسنده کرده برگزاری کلاس ها، ارایه ی واحدها و به سرانجام رساندن اوضاع تحصیلی دانشجویان تا اخذ مدرکی دانشگاهی است و نه بیشتر.
اگرچه این موضوع را می توان به گروه های دیگر آموزشی به ویژه آن ها که در حوزه ی علوم انسانی اند نیز تسری داد اما بی راه نیست اگر از معتبرترین گروه فلسفه ی فعلی دانشگاهی در ایران انتظار آن را داشت که مبادرت به برگزاری نشست ها، سخنرانی ها، سمینارها و همایش هایی نماید تا زمینه ای مساعد جهت پویایی اندیشه ی فلسفی و فرصت هایی هرچه بیشتر برای تولید فکر فراهم آید.
از دیگر سو این گروه تاکنون به انتشار فصلنامه ی ”فلسفه“ اقدام کرده است که متأسفانه نتوانسته جای خود را در میان دانشجویان فلسفه و حتا برخی از اساتید باز کند و در زمینه ی برگزاری برنامه های فوق برنامه نیز هیچ اقدام درخور توجهی صورت نداده است. با این اوصاف شاید بد نباشد که گوشه ی چشمی به تجربه ی جاهای دیگر هم چون گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، مؤسسه ی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و... داشت و نیز چشم امیدی به وعده هایی که اخیراً مدیر گروه داده اند.■
قیل و قال، نشریه ی گروه فلسفه دانشگاه تهران، شماره ۶، دوشنبه ۷ دی ۸۳
قیل و قال
ویژه ی گروه فلسفه دانشگاه تهران
شماره ۵، دوشنبه ۳۰ آذر ۸۳
صاحب امتیاز و مدیرمسئول: احسان مصحفی
سریبیر: محمد نجفی
نخستین نشست پرسش و پاسخ
دانشجویان و اساتید گروه فلسفه دانشگاه تهران برگزار شد
دکتر غفاری: از این سرفصل ها دفاع می کنم
بازی در صحن دانشکده
محمد نجفی
دو شعر از سمیرا الیاسی
گفت و گو با دکتر روح الله عالمی، مدیر گروه فلسفه دانشگاه تهران ـ بخش پایانی
گروهمان سیاسی نیست
گفت و گو از: محمد نجفی، احسان مصحفی، وحید جعفرزاده
کتابی از محمود خاتمی
تحشیه ای بر ”این حرف ها پاسخی ندارد“
فریبا خلیلی
آن چه مسلم می نماید این است که انتقاد مستلزم حدی از شناخت است تا مانع از خلط نقد علمی و پایه مند با قیل و قال های عوام پسندانه ای شود که کارکردی جز افزودن ابهام فضا و شرایط ندارند. با این وجود قیل و قال اتفاق خوبی است ـ با نامی نامناسب ـ اگر بماند و نفس بکشد. اما هدفم در این مختصر نه طرح موضوعی نو، بلکه تنها تحشیه ای است بر آن چه در شماره ی نخست قیل و قال ـ تحت عنوان ”این حرف ها پاسخی ندارد“ ـ بی نام و نشانی از نویسنده اش آمد.
■ ■ ■
شاید چندان مبالغه آمیز نباشد اگر بگوییم در فلسفه ی غرب تنها پیکر مفلوج و علیلی از آن را در کلاس ها و کتاب های مان می یابیم، و این که آن چه می آموزیم، حتا در مقاطع بالا، به قدری مختصر و پراکنده است که از اصل بسی دور می افتد.
واقعیت این است که ما از موقف و موقعیت خود نسبت به فلسفه ی غرب به قدری ناآگاهیم که نمی توانیم بگوییم تصویری که از آن داریم ـ یا به ارث خواهیم برد! ـ تا چه حد به واقعیت اش نزدیک است، گذشته از این که ناآگاهیِ مان از چه عللی نشأت می گیرد. این ناآگاهی از فلسفه ی غرب از طرفی، و تعصب نسبت به فلسفه ی اسلامی که به بعضی مباحث و فیلسوفان اش بار تقدس می بخشد از طرف دیگر، باعث قرار گرفتن ما دانشجویان در موضعی خاص می شود. ـ این بار تقدس از جمله در نامیدن ایشان با الفاظی نظیر شیخ الرئیس، حضرت علامه، صدرالمتألهین و... مشهود است و تأکیدی که بر این همه می شود گویی ادامه ی همان داستان تهاجم فرهنگی و غرب زدگی است که در دبیرستان ها و مدارس به گوش مان خواندند. ـ اما موضعی که ناخواسته در آن قرار گرفته ایم ما را بر آن می دارد تا از فلسفه ی غرب که معتقدیم علی رغم جذابیت و اهمیت مباحث اش درک و فهمیده نشده به دفاع پردازیم، و در این مسیر تنها راه خود را زیر سؤال بردن موضوعیت فلسفه ی اسلامی می دانیم، بی آن که چیزی راجع به آن به نحوی دقیق بدانیم و یا اساساً بخواهیم بدانیم.
آن چه به اندازه ی بی مهری های بعضی اساتید به فلسفه ی غرب غیرمنصفانه به نظر می رسد بیهوده پنداشتن مباحثی است که نتیجه ی صدها سال تفکر در چارچوب فرهنگ اسلامی است، تنها به این دلیل که سیاسی نیست و نمی تواند باشد. البته بسیار محتمل است که آن چه در فلسفه ی اسلامی مطرح شده است برای بسیاری از ما دغدغه نباشد ـ این که ارباب انواع و قاهره و... هستند و نیستند و چگونه اند ـ اما این همه ما را در نپرداختن به آن به عنوان انسانی با علایق خاص خود توجیه می کند و نه در بیهوده پنداشتن و نامیدن آن. ■
قیل و قال، نشریه ی گروه فلسفه دانشگاه تهران، شماره ۵، دوشنبه ۳۰ آذر ۸۳